من از اونام که توی یه سری موارد خاص اصلا قدرت ریسک پذیری ندارم! یعنی ترجیم "همون همیشگی" همیشه ست! مثلا غذا، پاتوق شامل رستوران و کافه، آدمهای گزیشنی اطرافم بعنوان شرکای روابط اجتماعی، جای نشستنم تو یه محیط و و و یه سری چیزای دیگه! برخلاف دختر خاله کوچیکه که ما هررررجا رفتیم هر سری یه چیز سفارش داد! یا مثلا دختر دایی بزرگه که عاشق امتحان کردن کافه های مختلفه و یا دختر خاله بزرگه که دایره آدمای دورش به قاعده قطر کره زمینه به نظر من!. حتما از نظر روانشناسی یه تحلیل دقیق باید داشته باشه که نرفتم هیچوقت دنبالش!.حالا کلا! چی میخواستم بگم! :|. تُرد فلفلی خورده بودین تا حالا ؟ :| من خوردم!! من ها!! من! منه بالایی :|! هم اکنون تا درونی ترین لایه‌های مجاری گوارشم داره میسوزه، واکنش آلرژیک به فلفلم دادم و تو چشام عروسیه خلاصه! ولیکن! به طور اعتیاد گونه ای به خوردن دونه های متعدد پشت سر هم ادامه میدم، زیراکه نگفتم؟! اینم یه بُعد دیگه وجودیمه که در چنین شرایطی اون هورمونه که دقیقا همین الان اسمش یادم رفت (همون که دو مدل تلفظش میکنن! :||| ای وای! خاک عالم!!!!! :|) بطور نامحسوسی درم ترشح میشه! این یکیو مطمئنم تحلیل معقول روانشناسانه داره!!.



بسکوییتمون هستن!.زرد نیست ها! قرمزه کاملا!! نور فلش اینجوریش کرده


پ.ن: بچه ها اسم هورمونه چی بود؟!!!! :||||



از سری عادت‌های ناپلئونی

یه ,سری ,| ,دختر ,ها ,ای ,یه سری ,و و ,بزرگه که ,دختر خاله ,متعدد پشت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها


تک سایت دانلود برای شما shirin21 بررسی و معرفی تخصصی لوازم جانبی موبایل دانشجویان ارشد مدیریت اطلاعات دانشگاه تبریز Virginia's memory مطالب اینترنتی aanitamir نانسی تخفیفان
دزدگ